ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

دویدن

در سرزمینی زندگی می کنیم که درآن دویدن سهم کسانی است      که نمی رسند ورسیدن حق کسانی است که نمی دوند   

تا نظر شما چه باشد 

 

تکرار

 تکرار ..........تکرار .........تکرار ...........

 

              

و این دنیای ما آدم هاست که پر است از تکرار و تکرار و تکرار 

یادم میاد اون قدیما که دانشجو بودم 

 رفتیم که واکسن  بزنیم 

نوبت اول بود  

  

     

 

آدما را دو تا دو تا می فرستادن تو اتاق 

و خانم دکترکمی توضیح می داد و بعدش  

تق  

پاشو برو

به خانم دکتر گفتم عجب کار تکراریه خسته کننده ای 

و اون هم گفت: کار آدم هر چی هم که چلنج داشته باشه 

باز تکراری میشه 

اون روز واقعا نفهمیدم که چی شنیدم 

ولی امروز واقعا میدونم که اون چی گفت  

این روزها حرفشو برا خودم تکرار می کنم   

و می دونم که راهی برای خروج از چرخه ی تکرار باید وجود داشته باشه 

حتما وجود داره

  تا نظر شم چی باشه

داستان زیبای پیرمرد عاشق!

!...


پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد.
پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت :زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می‌دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی‌شناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی‌داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
اما من که می‌دانم او چه کسی است
..!

روز معلم فرصتی برای قدردانی

   

منتظر شرایط خارق العاده نباشید تا اقدامات مفید انجام دهید سعی کنید از موقعیت های معمولی بهره بگیرید  

روز معلم فرصتی برای قدردانی  

تا نظر شما چه باشد

؟!........نقطه ته خط

علم می گوید ماهی به خاطر دلایل طبیعی، می میرد.  

اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد.  

ماهی به خاطر آب خودش را می کشد! 
 

همانطور که بعضی ها دوستانشان را برای مقام ! 

 

تا نظر شما چی باشد ؟ 

علم بهتر است یا ثروت !؟

معلم، شاگرد را صدا زد تا انشاءاش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.

پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا..!

پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او در گوشه کلاس ایستاده بود و در حالی که دستهای قرمز و باد کرده اش را به هم میمالید، زیر لب میگفت:

آری! ثروت بهتر است چون میتوانستم دفتری بخرم و بنویسم

پرنده ای که از خداشاکی بود

  شاید چیزی که می خوای صلاحت نیست  

 

                            گنجشک عاشق 

 

گنجشکی محزون با خدای خود شکوه کرد که:

پروردگارا صبحگاهان طوفانی فرستادی که آشیانم را به زیر افکند.

من با تو چه کرده بودم و کدام گوشه سلطنتت را تنگ کرده بودم که مستوجب چنین عقوبتی شدم؟

 

خدای فرمود:

ماری بزرگ در کمین تو و جوجه‌هایت بود در حالی که تو در خواب خوش بودی. بادی در راه بود فرستادمش تا لانه‌ات را به آرامی واژگون کند تا از نیستی برهی!

 

خداوند در سوره ی بقره آیه‌ی 216 می‌فرماید:

چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است.

عَسی اَن تُحبوا شَیاً وَ هُو شَرٌ لَکم وَ عَسی اَن تَکرَهوا شَیاً وَ هُو خَیرٌ لَکم

از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار


اگر روزی دشمن پیدا کردی ، بدان که در رسیدن به هدفت موفق بوده ایی.
اگر روزی تهدیدت نمودند، بدان که در برابرت ناتوانند. 

اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست.
اگر روزی ترکت کردند ، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.

                                                                        مهاتما گاندی -

 

حاصل زندگی !



آنچه امروز از این پرنده باقی مانده دوچیزاست یکی روح پرواز که در کالبد آیندگانش دمید و دیگری آنچه مثل جسدش  فانی و بی ارزش است .
دوست دارم پس از مرگم آنچه باقی میگذارم به کار پرواز بیاید.

اگر کسی بدی می‌کند، در آن لحظه فقط بیمار است


از دست هیچ‌کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست نده و بدان که هروقت کسی بدی می‌کند، در آن لحظه بیمار است.

روزی سقراط، حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که می‌آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی‌اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت: چرا رنجیدی؟

مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت‌کننده است.

سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می‌دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می‌پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می‌شدی؟

مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی‌شدم. آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی‌شود.

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می‌یافتی و چه می‌کردی؟

مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می‌کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت: همه‌ی این کارها را به خاطر آن می‌کردی که او را بیمار می‌دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می‌شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی ازاو دیده نمی‌شود؟

بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است. باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می‌کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ‌کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می‌کند، در آن لحظه بیمار است.

هرگز اشتباه نکن ....

هرگز اشتباه نکن ....
اگر اشتباه کردی ... تکرار نکن
اگر تکرار کردی ... اعتراف نکن
اگر اعتراف کردی ... التماس نکن
اگر التماس کردی ... دیگر زندگی نکن           از ناپلئون

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است


عشق خیس شدن دو دلدار در زیر باران نیست...عشق اینست که من چترم را روی دلدار بگیرم واو نبیند....نبیند وهرگز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد


انسان هم میتواند دایره باشد و هم خط راست. انتخاب با خودتان هست. تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید


گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم


بچه بودیم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردهای قوی ......بزرگ شدیم دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق عروسکا


خوشبختی مثل یک توپ است وقتی در حرکت است به دنبالش می دویم و وقتی ایستاده است به آن لگد می‌ زنیم


آرام باش ،توکل کن،تفکر کن،آستین ها را بالا بزن آنگاه دستان خداوند را میبینی که زودتر از تو دست به کار شده اند


مهربانی را درنقاشی کودکی دیدم که خورشید را سیاه کشیده بود که پدرش زیر نورخورشید نسوزد


در کوهپایه های عشق دستت را به کسی نده تا از ان نترسی که در ارتفاعات دستت را رها کند


بدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی را به ما می شناساند...سخنی از بالزاک


همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی سخنی اززرتشت

زاهدی گوید: جواب کودک مرا سخت تکان داد.




 کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آورده‌ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو  بگو که این روشنایی کجا رفت؟

آموخته ام

با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی......

 خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب
خرید، ولی عشق را نه. 

 

فرق من با رییسم

 

وقتی من کاری را انجام ندهم، من تنبل هستم.
وقتی رئیسم کاری را انجام ندهد، او مشغول است.

وقتی کاری را بدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم.
وقتی رئیسم این کار را کند، او ابتکار عمل به خرج داده است.

وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم.
وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همکاری می‌کند.

وقتی من اشتباهی کنم، من نادان هستم.
وقتی رئیسم اشتباه کند، او مانند دیگران یک انسان است.

وقتی من در محل کارم نباشم، من در گشت‌زدن هستم.
وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.

وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم.
وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است.

وقتی من مرخصی بخواهم، باید یک جلسه دلیل و توجیه بیاورم.
وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید می‌رفت چون خیلی کار کرده است.

وقتی من کار خوبی انجام می‌دهم، رئیسم هرگز به خاطر نمی‌آورد.
وقتی من کار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمی‌کند.  

                                                     

 

نقل از وبلاک :گاهنوشته ها و در دلهای یک متصدی بانکی