ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

همه چیز وجودمان از رضاست…

  

رضا جان… شما چه کرده ای با این دل ما… پدرم از پدرش و پدرش از اجدادم همه می گفتند ما همه چیز وجودمان از رضاست… چه حکایتی است که تمام نسل ما مدیون توست آقا… فیض الله جاری است در وجود شما… به قدمت قدیم ترین ممکنات و عظیم ترین حادثات… ما چه چیزی را نگاه کنیم که توقیع تو زیر فرمان اعطایش نباشد… آری… آقا تو در وجود ما چه کرده ای… پدرم اگر صد پسر داشت… روی هر کدام اسم شما را می گذاشت… علیرضا، حمیدرضا و … این چه رازی است و چه جذبه ای است که در حقیقت ما ریشه کرده است… شکوه عشق تو را نه من ، نه هیچ کس دیگری نمی تواند منکر شود… اگر سرمان بلند است به خاطر بلندی مناره های توست… و اگر سینه مان فراخ است از عطر پیچیده تو در صحن های حرم است… به باد صبا بگویید سحرها حرم آقا نیاید که شرمنده می شود… در جایی که امام عصر به نماز ایستاده است کسی سراغ باد صبا را نمی گیرد… مشک و عود و عنبر گدای عطر ضریحت هستند و… گویی حرمت دریای حیات است… و ما ماهی های افتاده بر خشکی… بر روی خاک گرفتاری ها به جان دادن مشغولیم و شمایی که با طلبت ماهی قرمز وجود ما را به بحر معرفتت دعوت می کنی… نفسمان گرفته آقا… ماهی کوچک غلطان بر خاکت را نجات بده

طواف خانه خدا کجا و حاجی کجا و احرام کجا و … آقا حج فقرا کجا… هر کجا می رویم … دلمان برای حرمت تنگ می شود… حرمی که نورانی است نه به لطف ادیسون و برق و لامپ… نه این نور ولایت است… این درخشش زهراست که از ضریح تو بیرون می تابد… خدا می داند که روشندلان اهل دل می بینند آنچه تو می تابانی از چهره ات… آری… نور زهرا را از چهره شما می گیریم… گویی وقتی که در خواب غفلتیم… وقتی سرگرم فتنه و ضد فتنه ایم… وقتی در جبهه نبردیم… وقتی زیر رگباریم و شکسته شکسته ایم… تو بر ما می تابی… نوری که تو می تابانی را اگر چه هر کسی نمی بیند… اما از چشمه نورت همه جنبنده ها را فیضی است… و ما به فیض اکمل نور شما رسیده ایم… و ناحق نیست که گفته اند: “آنانکه همجوار حریم رضا بوند… کفران نعمت است بهشت آرزو کنند” … آری تا ضامن آهو هست… ما را چه باک از حساب… اگر به شرط شما عمل کرده باشیم آقا… اگر در همان دژ لااله الا الله ای که فرمودی باشیم و عشق کنیم که طوق ولایت علی ابن ابی طالب را بر سینه داریم… و وقتی پاره های استخوانهای شهدایمان را می آورند… روی سربند استخوانها نوشته باشد یا حسین… آقاجان… من چه بگویم در وصف شما وقتی چنین سخنی را شما فرموده ای: شرط توحید ولایت علی بن موسی الرضا است… دنیای بی ولایت شما آقا… دنیای شرک و بی دینی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد