عقده دل وانما، ماه رجب می رسد هلهله کن عاکفا، ماه طرب می رسد
سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با خالق بی همتا، ماه رحمت و محبت الهی و ماه اُنس شب زندهدارانِ همیشه بیدار با پروردگار توانا.محتاج دعای خیرتان در این ماه عزیز هستیم.
پس هنگامی که از مهمی فارغ می شوی ... به مهم دیگری پرداز و بسوی پروردگارت توجه کن ... سوره انشراح آیات هفت و هشت .
اگر بخواهی به چیزی برسی... باور محال بودنش را تغییر بده. اگر نه تو محکومی که شاهد مرگ آرزوهایت باشی.
دکتر شریعتی
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است...
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
« ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
« عزیزم ، شام چی داریم؟ »
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:
« عزیزم شام چی داریم؟ »
و همسرش گفت:
« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!
تلخترین حقیقت آن است که در دوران بازنشسگی پی می بریم که در زمان اشتغال خویش از استعداد ها وفرصتهایمان به حد کافی استفاده نکردیم
سالروز شهادت زینب کبری(س)، دخت علی مرتضی، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا، عابده آل علی(ع) و عقیله بنی هاشم را به تمام پویندگان راه ولایت و عاشقان خط سرخ شهادت تسلیت باد.
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند و سرنوشت خود را تغییر دهد!
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است!
آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین سلاح بشری مرد!"
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. وپیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل،
جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و ... میشناسیم.. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است!
مردی روحانی از پروردگار خواست تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد.
خداوند پذیرفت و او را وارد اتاقی کرد که در عده ای دور یک دیگ بزرگ نشسته و همه، گرسنه، ناامید در عذاب بودند.
خداوند گفت:"اینجا جهنم است. اکنون بهشت را به تو نشان میدهم."
آنها به اتاق دیگری رفتند که درست مانند اولی بود، وارد شدند.
دیگ غذا، عده ای به دور آن، همان قاشق های دسته بلند، ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند...
آن مرد گفت:"نمی فهمم! چرا اینها در اینجا شاد شدند ولی در اتاق دیگر همه بد بخت بودند، ضمن اینکه همه چیزشان یکسان است؟؟!"
خداوند تبسمی کرد و گفت:" خیلی ساده است در اینجا آنها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند. هر کس با قاشق خود غذا در دهان دیگری میگذارد، در حالی که آن آدمهای طمع کار فقط به فکر خودشان
دبیرشیمی:عشق تنهااسیدی است که درقلب فوری اثر می کند.
دبیرفیزیک:عشق مانندآهنربایی است که معشوق رابه طرف خود
می کشد.
دبیرورزش: عشق یک توپ فوتبالی است که به دروازه هرقلبی
اصابت می کند.
دبیربینش:عشق یک مهبت الهی است که ازطرف خداوندبرای
بندگانش فرستاده شده است.
دبیرزیست:عشق تنهامیکروبی است که واردبدن آدمی شده
درقلب او جایگزین می شود.
دبیرعربی:عشق تنها فعلی است که نیازبه صرف کردن ومعناکردن
آن نیست.
هر آنچه به هستی بدهی. هزار برابر پس می گیری. یک گل هدیه می کنی و با هزار گل گلباران می شوی. اگر واقعا در پی ثروتی... اگر می خواهی دنیای درون سرشاری داشته باشی... هنر سخاوت را بیاموز
در هندسه نزدیکترین فاصله بین دو نقطه خط راست است. اما در زندگی دورترین فاصله بین دو نقطه خط راست است و همیشه دو راه وجود دارد. یکی از آن ها آسان و تنها پاداشش این است که آسان است و راه دیگر سخت... اما پاداشش نیک فرجامی است.
دویدن به دنبال لذت های جسمی و دنیایی مانند: لیسیدن عسل که روی لبه تیغ باشد. عسل شاید شیرین باشد اما زبان را به دو نیم می کند!
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟
چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد
عقده دل وانما، ماه رجب می رسد هلهله کن عاکفا، ماه طرب می رسد
سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با خالق بی همتا، ماه رحمت و محبت الهی و ماه اُنس شب زندهدارانِ همیشه بیدار با پروردگار توانا.محتاج دعای خیرتان در این ماه عزیز هستیم.