ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

پیام های کوتاه شما

         

مبارکه دلت باشه این همه شور و احساس  

 

 

اگر از نرگس چشمت بلور اشک جاری شد دعا بنما مرا شاید دعای دوست کاری شد . 

 

گر نهادی تاج قرآنی به سر* یا نهادی سر به سجده تا سحر *دل شکست و آمدت اشک به سر  * زیر لب آهسته نامم را ببر

(التماس دعا ) 

 

امشب که بلرزد دل وبغض وصدایت * آرام روان گشت دلت سوی خدایت  رفتی به در خانه آن قاضی حاجات یاد آر مرا ملتمس لطف ودعایت * التماس دعا  

از غافلان حساب دلم را جداکنید حرف وحدیث کهنه خود را رها کنید چیزی به شب نمانده به خلوت که می روید قدری دل شکسته ما رادعا کنید  این دستها ی ساده وخالی دخیلتان  ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنید  کنید  

 

امشب برایت اینگونه دعا می کنم  خدایا بجز خودت به دیگری واگذارش نکن . تویی پرورگار او . پس قرار ده بی نیازی در نفسش . یقین در دلش . اخلاص در کردارش . روشنی در دیده اش . بصیرت در قلبش . وروزی  پر برکت در زندگیش

آمین  

 

امشب تمام آینه ها را صدا کنید *گاه اجابت است .رو به سوی خدا کنید *ای دوستان آبرو دار در نزد حق در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید . تقدیری سراسر خیر . برکت . خرسندی . سلامتی . خوشبختی .سعادت دنیا وآخرت توشه  قدرتان باد . التماس دعا . 

 

الهی هر کجا باشی وجودت بی بلا باشد . سرو دستت علی گیر .نگهدارت خدا باشد . 

دائم شکر گزار باشیم .شاید بدترین شرایط زندگی ما برای دیگری آرزو باشد ...  

یک روز به خدا گفتم : خدایا بیا دنیا را تقسیم کنیم . آسمان مال من ابرهایش مال تو .دریا مال من موج هایش مال تو. ماه مال من  خورشید مال تو . خداگفت : تو بندگی کن همه اش مال تو .حتی خود من .

ماه بندگی مبارک  الهی . میدهی کریمی نمیدهی حکیمی میخوانی شاکرم میرانی صابرم  التماس دعا .

زنده باد آنکس که گاهی یادی از ما می کند * از خجالت ما غریبان را غرق دریا میکند * حال ما میپرسند واز مهربانی های خود *  

نمیگویم فراموشم مکن  گاهی بیاد آور رفیقی را . که میدانی نخواهی رفت از یادش  من از یادت نمیکاهم تورا من چشم در راهم .... 

باز دلم یاد شما می کند یاد همان لطف وصفا می کند این دل بی کینه همیشه تورا برسر سجاده دعا می کند گرچه درون دل من جای تو ست باز دلم یاد شما می کند  

بهترین درسها را در زمان سختی آموختم ... ودانستم صبور بودن یک ایمان است وخویشتن داری یک نوع عبادت ... فهمیدم ناکامی به معنی تاخیر است  نه شکست ... وخندیدن یک نیایش است . 

شهید چمران : آنانکه بمن بدی کرند مرا هوشیار کرند .آنانکه بمن انتقاد کردند بمن راه ورسم زندگی آموختند .آنانکه بمن بی اعتنائی کردند .بمن صبر وتحمل آموختند . آنانکه بمن خوبی کردند بمن مهرو وفا آموختند .

پس خدایا به همه اینان که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا کن .

 

 

 


 


وحید جمشیدی که بود و چه کرد؟!

برای شادی روح وحید فاتحه ای نثار می کنیم ، از خداوند می خواهیم او را در زمره شهیدان محشور کند و امید آن داریم با نامگذاری خیابانی به اسم این سرباز فداکار وطن یا نامیدن بنایی به اسم او ، درس ایثار او را برای همیشه تکرار کنند و نگذارند که یادمان برود انسانیت هنوز در جامعه ما نفس می کشد.
عصرایران - وحید جمشیدی، سرباز نیروی زمینی ارتش بود . او در 26 تیرماه سال جاری در مسیر بازگشت از مسجد مقدس جمکران با یک خودروی واژگون شده مواجه شد و با از خودگذشتگی و ایثار به کمک سانحه دیدگان شتافت که پس از نجات جان سرنشینان آن سانحه، خود با یک خودرو سواری برخورد کرد و به شدت مصدوم شد.

این سرباز وطن که با درجه گروهبانی خدمت می کرد،در این حادثه از ناحیه نخاع، مهره های گردن و پای چپ دچار شگستگی و مصدومیت شد و یک ماه بحرانی را در بیمارستان سپری کرد و در نهایت همزمان با ماه خدا ، به میهمانی خدا رفت.

وحید ، با ایثار و عروج خود نشان داد که مردانگی و انسانیت هنوز در جامعه ما نفس می کشد و اگر کسانی به هنگام سانحه و اتفاق برای دیگران ، حداکثر کاری که می کنند ، روشن کردن دوربین موبایل هایشان است ، هنوز هستند "انسان" هایی که بنی آدم را اعضای یک پیکر می دانند و از محنت دیگران رنج می برند و برای فروکاستن از دردهای هم نوعان خویش ، حتی از جان نیز فروگذار نمی کنند.

برای شادی روح وحید فاتحه ای نثار می کنیم ، از خداوند می خواهیم او را در زمره شهیدان محشور کند و امید آن داریم با نامگذاری خیابانی به اسم این سرباز فداکار وطن یا نامیدن بنایی به اسم او ، درس ایثار او را برای همیشه تکرار کنند و نگذارند که یادمان برود انسانیت هنوز در جامعه ما نفس می کشد.
وحید جمشیدی الگویی برای همه ماست ؛ درست مانند همه شهیدانی که حتی حیات مان را هم مدیون آنهاییم.


نیلوفر باش!

مانند نیلوفر باشید که در آب رشد می کند ولی ذره ای خیس نمی شود. شما هم در دنیای مادی زندگی می کنید ولی نگذارید مادیات به درون شما رسوخ کند

 

فراموش نکن

فراموش نکن
تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست...
تا تلخی نباشد، شیرینی نیست...
تا غمی نباشد، لبخندی نیست...
تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود نخواهد داشت...
پس همیشه به خاطر داشته باش، هدف این نیست که هرگز اندوهگین نباشی، هرگز مشکلی نداشته باشی، هرگز تلخی را نچشیده باشی.
همین دشواری‌ها هستند که از ما انسانی نیرومندتر و شایسته‌تر می‌سازند، و لذت و شادی را برای ما معنا می‌کنند!
 

باید جشن بگیری

باید هر لحظه از زندگی را جشن بگیری که زنده ای ... که هر چند از پا افتاده ای ... اما هنوز اینجایی ... که احساس داری ... که بهار را می بینی و می بویی ... که گریستی ... که خندیدی ... که به یاد می آوری ... که گل سرخ را می بینی ... که موسیقی را می شنوی ... که طعم باران را می چشی ... که عشق می ورزی ... که غروب را می نگری ... که راه می روی ... که ...!!! 

هرگز فراموش نکنیم

  

  

عاشق شدن آسان است، اما ادامه آن هنر است
 
دوست هرکه باشد، نسخه دوم خودت است
 
نمی توان جلوی پیری را گرفت، اما میتوان روح جوانی داشت
 
هر جا که باشی دوستانت دنیای توهستند
 
بالا رفتن سن حتمی است
اما اینکه روح تو پیر شود بستگی به خودت دارد
 
خنده کوتاهترین راه بین دوستان است
 
عمر سالهای گذشته نیست
سالهایی است که از آن زندگی کردی
 
عشق زندگی را نمی چرخاند
اما انگیزه ای است برای زندگی

وقتی  جایی داری که بروی یعنی خانه داری
ووقتی کسی را دوست داری یعنی خانواده داری
بزرگترین لذت زندگی
داشتن دوست صمیمی است
غیر از سخن گفتن راههایی بین دوستان وجود دارد
اگر از چیزی لذت بردی
دیگران را شریک ساز 
 
زیبا است که ببینیم کسی میخندد
و زیباتر اینکه بدانی خودت باعث خنده اش شده ای

آمار لحظه به لحظه

لینک بسیار جالب و باحال
آمار لحظه به لحظه بر روی لینک زیر کلیک کنید و ببینید -- تعجب نکنیدhttp://www.worldometers.info/fa/

مهمانی آسمان

  

کوله بارت بربند  

شایداین چند سحر، فرصت آخر باشد ،که به مقصد برسیم ،  

بشناسیم خدا ،وبفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم ، 

می شود آسان رفت،  

می شود کاری کرد که رضا باشد ا و ،

ای سبکبال ،در این راه شگرف ،در دعای سحرت ،در مناجات خدایی شدنت ،هرگز یاد مبرمن جامانده را ،

بسی محتاجم ،به دعایی اندک  

                                                                                    التماس دعا

وقت شناسی‌

 
در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید !
 

به یک لطیفه چندبار میخندی؟

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

 

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

 

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

دردُ دل


همیشه با کسی دردُ دل کنید که دو چیز داشته باشد
یکی "درد" دیگری "دل" !
غیر از این باشد به تو می خندد