ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ای کاش این

در یک روز پاییزی ،اهالی روستای دور افتاده و صعب العبور کومیه ، ناگهان صدای هلی کوپتری را شنیدند که به سمت آنها می آید.آنها، ابتدا به پشت بام خانه های خشت و گلی شان رفتند و هنگامی که با تعجب دیدند هلی کوپتر در روستایشان فرود آمد، به دورش حلقه زدند و تازه متوجه شدند که هدیه ای از آسمان برای نجات کودکانشان رسیده است.

عصرایران - برنامه "پیک بامدادی" که صبح ها (8:15) از شبکه رادیویی ایران پخش می شود را می توان یکی از مردمی ترین بخش های صدا و سیما دانست که پیگیر مشکلات "ملموس و واقعی" مردم است و این ویژگی آن را از بخش عمده ای از رسانه ملی ، متمایز می کند.

صبح امروز ، در این برنامه ، گزارشی از یک مدرسه روستایی در "میانکوه لرستان" پخش شد که ناظر به تلاش یک معلم برای بهبود اوضاع مدرسه بود.

عزیزالله محمدی منش ، نام این معلم گمنام است که چند وقتی است عهده دار تدریس در روستای کومیه شده است ، روستایی که مدرسه اش ، کپری و گلی بود و وقتی باران می آمد ، آب گل آلود بر سر و روی دانش آموزان می ریخت.

او برای این که دانش آموزان را از این وضعیت نجات دهد ، با دستانی خالی ، از این اداره به آن اداره و حتی تهران رفته و توانسته است کانکسی برای مدرسه تهیه کند تا لااقل دانش آموزان را از آن مدرسه ای که داشت بر سرشان می ریخت نجات دهد.

این اما اول ماجرا بود چه آن که رساندن کانکس به روستای کومیه با آن مسیر صعب العبورش ، کاری بسیار سخت بود.

او کانکس را در بخشی از مسیر با کامیون حمل کرد ، در بخشی دیگر ، آن را با کمک مردم از رودخانه عبور داد و به جایی رسید که حتی کامیون ها هم قادر به عبور نبودند. او به همراه یکی از مسوولان نوسازی مدارس و اهالی، برای رساندن کانکس 18 ساعت پیاده روی کرد اما دیگر نمی شد حتی یک قدم هم جلوتر رفت و این در حالی بود که تا روستا ، راه زیادی باقی مانده بود.

با این حال ، این معلم گمنام ، از پای ننشست و دست به دامن سازمان هلال احمر شد و توانست آنها را قانع کند که یک هلی کوپتر در اختیارش قرار دهند تا بتواند کار نیمه تمامش را به سرانجام برساند.

با حسن همکاری هلال احمر ، این اتفاق نیز افتاد و در یک روز پاییزی ، مردم روستای دور افتاده و صعب العبور کومیه ، ناگهان صدای هلی کوپتری را شنیدند که به سمت آنها می آید. اهالی ، ابتدا به پشت بام خانه های خشت و گلی شان رفتند و هنگامی که با تعجب دیدند هلی کوپتر در روستایشان فرود آمد ، به دورش حلقه زدند و تازه متوجه شدند که هدیه ای از آسمان برای نجات کودکانشان رسیده است.
این معلم سختکوش درباره آن لحظات می گوید که نتوانسته جلوی بغضش را بگیرد گریه کرده است.

اینک دانش آموزان روستای کومیه ، نه به خاطر حسن مدیریت مدیران تهران نشین ، که به دلیل دلسوزی یک معلم و البته همکاری مسوولان محلی ، از این که در یک روز بارانی سقف مدرسه بر سرشان خراب شود ، نمی ترسند ، هر چند که در روستایی که هنوز برق هم ندارد ، از حداقل امکانات محروم اند. 

هلی کوپتر امداد 
 عکس از آرشیو
این معلم دلسوز که ماهانه 680 هزار تومان حقوق می گیرد ، می گوید که 13 سال است در مناطق محروم تدریس
می کند و سعی می کند هر سال در یک جا تدریس کند و در همان یک سال ، تا جایی که
بتواند به حل مشکلات آن مدرسه کمک کند و سپس با جایگزینی معلمی دیگر به جای خود ،
روستایی بکر تر و محروم تر بیابد و به کمک شان برود و امسال هم بخت با مردم روستای
محروم "کومیه" بود.

ای کاش وزیران آموزش و پرورش در ایران ، از میان افرادی با چنین روحیه ای برگزیده شوند که حتی با دستان خالی هم روستا به روستا می گردند و آنقدر عرضه و قدرت پیگیری دارند که حتی می توانند هلی کوپتری را برای اولین بار و شاید برای آخرین بار در روستایی دور افتاده به نام کومیه در میانکوه لرستان بر زمین بنشانند و یادگاری ارزشمند ازخود بجای گذارند.

فکرش را بکنید که چنین همتی در سطح "وزارت" با آن همه امکانات و قدرت لابی گری وجود داشت... !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد