ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ب مثل بازنشستگی . نقطه سر خط

هر پایانی آغازی ا ست نقطه سر خط

ارزش ذاتی آدم ها

سخنران، سمینار اش را با در دست گرفتن یک اسکناس بیست دلاری شروع کرد. او پرسید: «چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟». دست ها همه بالا رفت. او اسکناس را مچاله کرد و دوباره سوال اش را تکرار کرد. باز هم دست ها بالا رفت. او این دفعه، اسکناس را روی زمین انداخت و با کفش هایش، آن را لگد کرد. بعد دوباره پرسید: «حالا که این پول مچاله و کثیف شده، آیا باز هم کسی آن را می خواهد؟». این بار هم دست های زیادی بالا بود! سپس گفت: «نتیجه می گیریم برای شما هیچ اهمیتی ندارد که من با این بیست دلاری چه کردم. شما هنوز هم طالب آن هستید. چون ارزش این اسکناس کم نشده و هنوز هم بیست دلار می ارزد». او ادامه داد: «اوقات زیادی در زندگی ما پیش می آید که روزگار مچاله و کثیف مان می کند یا با تصمیم هایی که خودمان می گیریم آلوده و گرفتار می شویم!.حتا فکر می کنیم بی ارزش شده ایم. هیچ اهمیتی ندارد چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد. شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید. کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار، شما هنوز برای کسانی که دوست تان دارند، ارزشمند هستید. هیچ وقت فراموش نکنیم بعد از هر شکست، باز هم برای دوستان و عزیزان مان، بهترین هستیم». 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد